به گزارش دیباچه، «حمید محمدی بیدمشگی» نویسنده کتاب "جاده مه آلود" در پاسخ به این سوال که چرا این عنوان را برای کتاب تان انتخاب کردید، در گفتگو با دیباچه گفت: همیشه بین عنوان و درونمایهی یک اثر ارتباط خاصی وجود دارد، قبل از این عنوان قرار بود این کتاب با عنوان "اسپرسو یا نیمرو" وارد بازار کتاب شود و دلیل من برای انتخاب عنوان "اسپرسو یا نیمرو" برای کتابم این بود که ۴۰ درصد داستان در کافهای اتفاق میافتد، اسپرسو قهوهای است با قیمت بالا و طعمی تلخ و تُرش که فقط عده خاصی از افراد آن را میل میکنند و برعکس آن، نیمرو غذایی با قیمت ارزان است و همه خورده اند و البته هر دوی اینها در یک کافه موجود است، این کنتراست و تناقض به نحوی بیانگر اختلاف طبقاتی بین دو قشر ضعیف و غنی است و به نوعی نشان دهنده جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم، اما سرمایه گذارِ کار با این اسم موافقت نکرد و از من خواست تا عنوان را تغییر دهم.
بعد از آن من عنوان هایی، چون " هوا هست نای نفس کشیدن نیست"، "تلخ و خوش، چون کندر"، "فضای مه آلود" را پیشنهاد دادم که از نگاه سرمایه گذار کتاب خوشایند نبود و در نهایت با پیشنهاد او عنوان "جاده مه آلود" برای کتابم انتخاب شد.
او در خصوص سبک اصلی این کتاب بیان کرد: کتاب "جاده مه آلود" از سبک سیال ذهن تبعیت میکند که طبیعتا درطول داستان شاهد پَرشهای زمانی پی درپی و واگویههای ذهنی قهرمان هستیم و از این طریق ما با کِشمَکِشهای درونی و عاطفی و ذهنی قهرمان مطلع میشویم.
حمید محمدی در مورد اینکه عنصر گفتگو در داستان از اهمیت بسیاری برخوردار بوده چقدر در پیشبرد داستان از آن بهره گرفتید، بیان کرد: دیالوگهایی که در این کتاب به کار گرفته شده بسیار عامیانه است و به اصطلاح خشک و تصنعی نبوده و حتی گاهی از تکه کلامهای به روز نیز در آن بهره گرفته شده و این تکه کلامها به چالش کشیده شده اند، این اِلِمان باعث شده مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. علاوه بر این در بخشهایی از این کتاب مخاطب واگوییهای ذهنی قهرمان داستان را میخواند و مخاطب از درونیات قهرمان آگاه میشود.
این نویسنده جوان کشور در خصوص طرح اولیه کتاب عنوان کرد: طرح اولیه این کتاب از زندگی واقعی خودم گرفته شده و ایده پردازیهای آن با همکاری و پشتیبانی اساتید نویسنده انجام شده است.
این نویسنده در ادامه افزود: این یک داستان خرده پیرنگ است یعنی در ساختار و پلات این داستان حادثهی خاصی اتفاق نمیافتد، بلکه ما شاهد مجموعهای از اتفاقات کوچک و بزرگ هستیم، همچنین عمده کشمکشهای قهرمان این کتاب درونی بوده که در نهایت پایان کار هم باز است و مخاطب با خواندن این کتاب خودش در نتیجه گیری آن تصمیم گیری میکند. همچنین در داستان این کتاب سعی کردم مخاطب با جهان بینی و عقاید شخصی ام آشنا شود.
نویسنده کتاب جاده مه آلود در مورد ویژگی کتاب که باعث جذب مخاطب میشود گفت: مهمترین خصوصیتی که باعثِ جذب مخاطب میشود این است که این اثر، نثر ساده و روانی دارد که از فخر فروشی کلمه به دور بوده و هدفش صرفا انتقال حس و پیام به مخاطب است. هدف اصلی من شریک کردن مخاطب در حادثهها و تجربههای قهرمان بوده و کوشیده ام تا مخاطب با قهرمان احساس همذات پنداری کند. همچنین درطول داستان شخصیت سیاه و سفید یا قهرمان و ضد قهرمان وجود ندارد و تمامی کاراکترها خاکستری هستند.
محمدی بید مشگی اظهار داشت: یکی از اساتید بعد از خواندن کتاب "جاده مه آلود" به من گفت؛ باید به مخاطب راهکار بدهی و در ذهنش علامت تعجب درست کنی؛ اما عقیده من برخلاف این استاد است؛ یعنی در این کتاب من سعی دارم علامت سوال ایجاد کنم، طوری که دست مخاطب را میگیرم و به تاریکی ذهنم میبرم و در نهایت خود مخاطب بایستی به روشنایی راه زندگی خودش برسد، چون معتقدم هر کسی باید راه خودش را پیدا کند و نمیتوان یک نسخه برای زندگی همه پیچید که با رعایت کردن آن به خوشبختی برسند، به تعبیری دیگر خوب و بد برای زندگی هر کس فرق میکند.
او تشریح کرد: سبک کتاب "جاده مه آلود" رئال است و عمده اتفاقات بر اساس واقعیت نوشته شده اند، همینطور اکثر کاراکترها واقعی هستند، اما در خیلی موارد، واقعیت دست کاری و تخیل پردازی شده است، اما متاسفانه برخی از دوستان با خواندن این کتاب فکر میکنند همه شخصیتها و اتفاقات واقعی هستند و نسبت به این موضوع انتقاد میکنند به همین دلیل لازم میدانم که این را بگویم که این یک داستان است و با هدف مشخصی نوشته شده و خیلی از اتفاقها و شخصیتها حاصل تخیل پردازی من هستند، به عبارت دیگر من خاطره نویسی نکرده ام هرچند که شاید رگههایی از واقعیت در داستان کتاب باشد.
این نویسنده در پاسخ به این سوال که اگر خود به شخصه ویراستار کتاب تان بودید چگونه با آن رفتار میکردید، گفت: من نمیتوانم کتاب خود را ویراستاری کنم چرا که تمامی بخشهای کتابم را دوست دارم و حاضر نمیشوم هیج جای کتاب را حذف کنم، البته متاسفانه در پروسه مجوز گرفتن ۶۴ مورد اصلاحیه به کتاب وارد شد و من بالاجبار مواردی را حذف کردم و یا تغییر دادم.
او در ادامه افزود: در بخشی از کتاب "شازده کوچولو" میخوانیم "خودت قاضی باش وخود را قضاوت کن، این سختترین کار است" این واقعا حرف بزرگی است، من هم به شخصه نمیتوانم کتاب خود را نقد کنم و یا بخشهایی از آن را حذف کنم.
این نویسنده در مورد مراحل چاپ کتابش عنوان کرد: ۴ سال پیش که نگارش این کتاب را به اتمام رساندم خیلی علاقهمند بودم که با نشر "چشمه" همکاری کنم چرا که نشر معتبری است، اما متاسفانه به دلایلی در آن زمان نشر چشمه اجازه چاپ کتاب نداشت، بعد از آن تصمیم گرفتم با نشر مرکزی همکاری کنم، اما نشر مرکزی هم گفت تا دوسال آینده هیچ کتاب جدیدی برای چاپ از کسی نمیگیرد واگر میخواهم باید دو سال آینده مراجعه کنم تا در صورت صلاحدید کارشناسان انتشارات کتابم را چاپ کنند، در نهایت ترجیح دادم که خود به شخصه کتابم را چاپ کنم.
نویسنده کتاب "جاده مه آلود" در خصوص دیگر فعالیت خود در زمینه کتاب بیان کرد: هر فردی که میخواهد کتابی را برای مخاطب به نگارش در آورد باید اول ذهنش بارور شود تا بتواند یک حرف و نکته جدیدی را به مخاطب ارائه دهد، لازمه این باروری مطالعه زیاد، فیلم دیدن زیاد و کسب تجربه است.
گفت و گو از : دینا محمدی